باز هم با نام تو افسا نه اى گلریز شد
باز هم در سینه ام عشق تو شور انگیز شد
باز هم همراه بوى میخک و محبو به ها
خاطراتم پر کشد با یاد تو در کوچه ها
باز هم وقتى نگاهت گیرد از من فاصله
دیده ام مى بارد اما نم نم و بىحوصله
باز قلب پنجره بر روىمن وا مى شود
باز هم پروانه اى در باغ پیدا مى شود
باز هم لاىکتابم مىنهم یک شاخه یاس
مىکنم بهر پیامى قاصدک را التماس
باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگیر مىشوم
باز هم با یاد تو سر شار رویا مىشوم
بدترین فریب عاشق شدنه ! چون خودت رو به چیزی متعلق می کنی که یه روزی از دستت میره...
چه دعایی کنمت بهتر از این : خنده هایت از ته دل گریه هایت از سر شوق
این رو بدون که : عشق فراموش کردن نیست بخشیدن است. گوش کردن نیست درک کردن است. دیدن نیست احساس کردن است. جا زدن نیست صبر کردن است. پس....
صداقت یعنی از افقها به قصد رویت گذشتن... میان کوچه های سبز احساس به دنبال قدمهای تو گشتن... نجابت یعنی از باغ نگاهت... به رسم عاطفه یک پونه چیدن... میان سایه روشن های احساس... تو را از پشت یک آیینه دیدن...
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی افسرده و دلتنگ چرا مثل منی من عاشق اویم که رنگم شده زرد تو عاشق کیستی که همرنگ منی...
زندگی 4تا پیچ داره : تولد ، عشق ، ازدواج ، مرگ. سر کدوم پیچ منتظرت باشم؟!!
بی دلی هم عالمی داره ؛ کاش هیچ وقت دلی نداشتیم تا نشکنه ، نسوزه و تنگ نشه
زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای... و کنارش عشق است... مثل یک حبه قند... زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...
ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش با ما چون نیستی باهرکه خواهی یار باش
اتل متل جدائی عروسکم کجایی؟ گاو حسن پریشون یه دل دارم پر از خون عشقم رفته هندستون خونم شده قبرستون یه عشق دیگه بردار یه دنیا غصه بردار اسمشو بذار بچگی تا آخر زندگی آچین و واچین تموم شد عمر منم حروم شد !!
ای دل ساده بکش درد که حقت این است از زمانه بشو دلسرد که حقت این است
هر چه گفتم مشو عاشق نشنیدی، حالا همچو پاییز بشو زرد که حقت این است
دیدی آخر دم مردانــــه به جز لاف نبـــــود بکش از مردم نامرد که حقت این است
آنچه بر عاشق دل خســــته روا دانستی فلک آخر سرت آورد که حقت این است
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
نگات قشنگه ولیکن یه کم عجیب و مبهم
من از کجا شروع کنم دوست دارم یه عالمه
من و گذاشتی و بازم یه بار دیگه رفتی سف
نمی دونم شاید سفر برای دردات مرهمه
تا وقتی اینجا بمونی یه حالت عجیبی
من چه جوری واست بگم بارون قشنگ ونم نمه
هوای رفتن که کنی واسه تو فرقی ندار
اما به جون اون چشات مرگ گلای مریمه
آخرشم دق می کنم تا من و دوست داشته باش
مردن که از عاشقیه یک دفعه نیست که کم کمه
من نمی دونم تو چرا اینجور نگاهم می کن
زیر نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه
می پرسم از چشمای تو ممکنه اینجا بمونی
می خندی و جواب می دی رفتن من مسلمه
برو به خاطر خودت اما به من قول بد
هرجای دنیا که بری دیگه نشو مال همه
رسمه که لحظه ی سفر یادگاری به هم می د
قشنگ ترین هدیه ی تو تو قلب من یه مشت غمه
شاید این و بهم دادی که همیشه با من باش
حق با تو،تو راست می گی غمت همیشه پیشمه
دیدی گلا شب که میشه اشکاشونو رو پاک می کن
یادت باشه چشم منم همیشه غرق شبنمه
تو می ری و اسم من واز رودلت خط می زن
اسم قشنگ تو ولی همیشه هرجا یادمه
چشمای روشنت یه کم کاش هوای من رو داش
تنها توقعم فقط یه بار جواب نامه
مثل بروانه میگردم دور سرت
که همه ببینن ودور شن از دور وبرت
منو تو دیگه توی قلب هم حبسیم
همه عیب دارن فقط منو تو بی نقصیم
نمی ارزه یه لحظه ازت دور شم
باید همه مارو ببینن وزود کورشن
واسه تو یه عاشق صد درصدم
که تو رودیدم برید عقل از سرم
به جز تو من دیگه هیچکی رو نمی خوام
وقتی باشی بقیه به چشم نمیان
دوست دارم همه ببیننتومحف شن
ولی من مهمون دل گرمت شم
آخه دیگه خوشگل تر ازتو نیست
که واسه همینه دل کندن ریسکه
از خدا میخوام که تو رو نگیره از من
اگه تونباشی میمیرم از غم
میدونم توهم عاشق من میشی کم کم
من میشم همونی که میخوای حتما
بیا که فاصله کم بشه از تو تامن
خوشحالم که دستات بامن
خونه غرق سکوته .. تنم در حسرت عطر تو بی تاب
خیالم خیس شبنم .. روی گلبرگ یاد چشم تو خواب
/mj>/mj>
روی تخته سنگی نوشته شده بود: اگر جوانی عاشق شد چه کند؟ من هم زیر آن نوشتم: باید صبر کند. برای بار دوم که از آنجا گذر کردم زیر نوشته ی من کسی نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بی حوصلگی نوشتم: بمیرد بهتر است. برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم. انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد. اما زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافتم...
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند
ای بسته به تارو پودم من لایق عشق تو نبودم عشقی که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود
بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهایت هر چیزی همین 10 تا بود از بابا بستنی که می خوا ستم10 می خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنیا همین 10 تا بود و این 10 تا خیلی قشنگ بود حالا نمی دونم که دنیا چقدره نهایت دوست داشتن چندتاست ده تا بستنی هم کفافمو نمی ده خیلی هم طمعه کار شده ام اما می خوام بگم دوستت دارم می دونی چقدر؟ به اندازه همون ده تای بچگی
انقدر از زندگانی دلگیر و دلسردم که روزی اگر بمیرم مر گ خود را جشن می گیرم
زندگی شهد گلی است که زنبور زمانه می مکدش انچه می ماند عسل خاطره ها ست
همیشه کسی رو انتخاب کن که اونقدر قلبش بزرگ باشه که نخواهی برای اینکه تو قلبش جا بگیری خودت رو کوچک نکنی
به چشمانت بیاموز ؛که هرکس ارزش دیدن نداردبه دستانت بیاموز ،که هرگل ارزش چیدن نداردبه قلبت بیاموز که هر کس کنج آن جایی ندارد
اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم
زندگی چیست؟ زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن نیست و وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی راننده داد می زند پیاده شوید اخر خط است
در غرور اشک من همیشه یاد تو بود در سکوت سینه فریاد تو بود
چشم وقتی زیباست پرازاشک باشد اشک وقتی زیباست برای عشق باشد عشق وقتی زیباست برای توباشد تووقتی زیبا هستی که برای من باشی و ما هنگامی زیبا هستیم که برای هم باشیم
در این دنیا نکردم من کناهی فقط کردم به چشمانت نگاهی اگر باشد نگاه من گناهی مجازتم کن هر طور که خواهی
زندگی دو روز است یه روز با تو یه روز برعلیه تو ان روز که با توست مغرور نشو ان روزکه برعلیه توست نا امید نشو
می گن قسمت ٬ گفتم نه خواستن ٬ می گن قسمت نباشه خواستن بی ارزشه٬گفتم خب نمی خوام تا قسمت بی ارزش بشه اما...قسمت لعنتی!من خواستم که نخواهم اما نشد و خواستم ٬ ولی قسمت نخواست ومن ازقسمت شکست خوردم وقسمت با ارزش شد و من..
به من میگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم . . . . . . . باورم نمی شد . . . . فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . ! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم
آغوش پارکینگی است که جریمه ندارد !!! بوسه تصادفی است که خسارت ندارد !!! . . . . . چیه دنبالم راه افتادی !؟
دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم
می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی می رسد روزی که مرگ رو باور کنی می رسد که تنها در کنار قبر من شعر های کهنه ام رامو به مو از بر کنی
نازنینـــــــــــــــــــم !
بی تو اینجا نا تمام افتاده ام
پخته ای بودم که خام افتاده ام
گفته بودی تا که عاقلتر شوم
آه ، می خواهی مگر کافر شوم
من سری دارم که می خواهد کمند
حالتی دارم که محتاجم به بند
کاشکی در گردنم زنجیر بود
کاشکی دست تو دامنگیربود
عقل ما سرمایه دردسر است
من جهان را زیر وبالا کرده ام
عشق خود را در تــــــو پیدا کرده ام
من دگر از هر چه جز دل خسته ام
عهد یاری با دل دل بسته ام
بر لب تو خنده مجنونی ام
خنده تو رنگی از دلخونیم
غم تنها ترین تنهای دنیا تویی زیباترین زیبای دنیا
تو مثل امید یک قناری قراری بر دل هر بی قراری
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرحم زخم شقایق
تویی لالایی خواب خوش آواز
بالم را مشکن در اوج پرواز
نگاهت را می پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هر چه دارم
دلم بدجوری هواتو کرده
تو غربت ترانه دنبال تو میگرده
تنگ غروب خسته و تنها
صدات می کنم ای هم آشنا
ناز نگاتو به دنیا ارزون نمیدم
ستارهی عشقمو به آسمون نمیدم
بیا تو خاطره های خط خطی
سراغی بگیر از من پاپتی
چه کنم چی بگم از کدوم بهونه
دوست دارم و فقط یه بار بگو عاشقونه
اون لحظه حس میکنم تو بهشتم
اینو بدون سرنوشتم و به نام تو نوشتم
بی تو من کبوتری پر شکسته
تو نیستی کنج قفس تنها نشسته
تو آسمون آبی عشق تو یه ترانه
واسه داشتنت منم اون حس عاشقانه
اگه من جنگل خشک تو ببار
با حضورت سرم یه دنیا بذار
رسوای عشقم بین پیر و جوون
بازم رسواترم کن بدتر از رسم زمونه
به یاد تو بودم در آن بی کسی
کنار تو بودم ولی بی نصیب
من عاشق شدم عاشق چشم تو
بیا در کنارم بیا ای طبیب
&
همیشه میان راز و نیاز
میان قنوت و سجود نماز
در آن لحظه های پر از التماس
تو را خواستم از ربِ بی نیاز
&
اگر عاشقم پس چرا نیستم
اگر نیستم پس چرا عاشقم
در این عاشقی سهم من نیستی ست
همه عشق من،پس چرا نیستی
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل سلامی به دوستان خوبم امیدوارم که ازین وبلاگ خوشتون بیاد و با نظرای خوبتون به هر چه بهتر شدن این وبلاگ کمک کنید منتظر حظور گرمتان هستم با تشکر ملینا.